وارد شوید
ثبت نام کنید
نادر سپهسالار شاه تهماسب دوم بود و بخاطر شجاعت و جنگاوریش شهره آفاق شده و بسیار محسود شاه تهماسب دوم واقع میشد.
در اواخر سلطنت شاه تهماسب هنگامیکه نادرمشغول جنگ درصفحات شرق ایران بود،شاه تهماسب جهت نمایش جنگاوریش به عثمانی حمله کرده و شکست سنگینی خورد و در یک عهدنامه ننگین آذربایجان و اران و شروان را به عثمانی بخشید.
روسها هم شرایط را برای دریافت غنائم مغتنم دیده و با تصور ضعف ایران درخواست عهدنامه جدید کردند و شاه تهماسب بیلیاقت نیز در عهدنامهای با آنان صفحات شمال را به آنها بخشید وبه قول خودش با بخشش مشتی سنگ و خاک به جنگها پایان داد و زحمت اداره مشتی کوه و بیابان را از سر دربار ایران کم کرد.
نادرشاه از شنیدن این خبرخشمگین شد و به شاه تحکم کرد عهدنامه را فسخ کند ولی شاه تهماسب زیر بار نرفت و نادر او را عزل کرد و به دربار عثمانی اخطار داد که خاک ایران را ترک کند دربار عثمانی این شعر فارسی را برای نادر فرستاد:
چو خواهی قشونم نظاره کنی سحرگه نظر بر ستاره کنی
اگر ال عثمان حیاتم دهد ز چنگ فرنگی نجاتم دهد
چنانت بکوبم به گرز گران که یکسر روی تا به مازندران
نادرشاه هم در پاسخ نوشت:
چو خورشید سعادت نمایان شود ستاره ز پیشش گریزان شود
عقاب شکاری نترسد ز بوم دو مرد خراسان دو صد مرد روم
اگر آل حیدر دهد رونقم به اسکندریه زنم بیرقم
و پس از آن در نبردی سهمگین ارتش توپال عثمان پاشا بزرگترین سردار عثمانی را در هم کوبید و خاک وطن را از ترکان عثمانی بازپس گرفت. سفیر روسیه در نامه ای به دولتش درباره نادر نوشت: چنگیز دیگری این بار از ایران ظهور کرده است و اگر به خواسته نادر تن ندهیم چه بسا روسیه، که این پادشاه تا قلب اروپا را فتح خواهد کرد.
از کتاب «زندگی پرماجرای نادرشاه» اثر «دکتر میمندینژاد»